شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

غزل

تقدیم 

 

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس

زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس

 

من و همصحبتی اهل ریا دورم باد

از گرانان جهان رطل گران ما را بس

 

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند

ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

 

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین

کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

 

نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان

گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس

 

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

 

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست

که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

 

حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست

طبع چون آب و غزل‌های روان ما را بس

سلام

دیروز صبح خبر مرگ یه بنده خدارو شنیدم 

 

خیلی متاثر کننده و ناگهانی بود 

 

و همون دیروز کارت عروسی یکی از دوستام رو گرفتم 

 

عجب دنیاییه 

 

یکی مرگ ، یکی ازدواج 

 

حالا که اینقدر دنیامون  زود گذره  چرا بعضی ها اینقدر جدیش گرفتن ؟ 

 

راستی ما یه دنیای دیگه هم داریم 

 

دنیای دلمون 

 

اگه با دنیای دلمون زندگی کنیم این دنیا هم واسمون قشنگ تر میشه 

 

 

سالم و شاد باشی 

 

 

راستی از دیروزت و طبیب بیشتر واسم بگو  

 

و راستی از ارشد چه خبر ؟

 

درد دل

از درد دل ها واسه دل ما هم بگو

چند بیت از یه تفال

صباح الخیر زد بلبل ، کجایی ساقیا ، برخیز -- که غوغا میکند در سر خیال خواب دوشینم***شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین -- اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم *** حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد -- همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم

دیدار

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.