شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

شب عید

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تقدیم به تو

نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست

بشنو از دل ، دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه ی دلبر شود 

 

 

***   ***   ***   ***   ***   ***   ***  

 

وقتی از غربت ایام دلم می گیرد‎‎ ‎‎ ‎‎
مرغ امید من از شدت غم می میرد
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم
باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد. 

 

  

 

آفتاب مهربانی

شعر قشنگیه  

 

تقدیم به تو 

 

 

آفتاب مهربانی 

 

سایه تو بر سر من

ای که در پای تو پیچید
ساقه ی نیلوفر من

با تو تنها با تو هستم
ای پناه خستگی ها

در هوایت دل گسستم
از همه دلبستگیها

در هوایت پر گشودن
باور بال و پر من باد

شعله ور از آتش غم
خرمن خاکستر من باد

ای بهار باور من
ای بهشت دیگر من

چون بنفشه بی تو بی تابم
بر سر زانو سر من


چون بنفشه بی تو بی تابم
بر سر زانو سر من

بی تو چون برگ از شاخه افتادم
زرد و سرگردان در کف بادم

گرچه بی برگم گرچه بی بارم
در هوای تو بی قرارم

برگ پاییزم
بی تو می ریزم

نو بهارم کن
نو بهارم

ای بهار باور من
ای بهشت دیگرمن 

 

مهاجر

فاصله هارابگذاربرای خودشان تامی توانندقدعلم کنند
 

چه باک 
 

ماازورای تمام حصارهابازهم عاشقانه میگوییم 
 

برای ازتوگفتن این زندگی کفافم نمی دهد
 

صبرنویدتورامی دهد
 

ای صبورترینم 

 

********************** 

 

سایه ات تا همیشه پناهگاهم

 بهترینم

امشب

امشب 

جمعه شب 

اومدم بنویسم 

واسه تو 

کلمات فقط کلمات دلتنگیه 

کلمات دل 

بین کلمات گم شدم 

 

ولی دلم 

به یه جمله گیر کرده 

 

دوست داشتن 

 

چقدر زیبا 

 

دلم میخواست مثل همیشه شعروجملات قشنگ تقدیمت کنم 

یه چندتایی پیدا کردم 

 

تقدیم به تو 

************************************** 

می خواهم با کسی رهسپار شوم که دوستش می دارم

نمی خواهم بهای این همراهی را با حساب و کتاب بسنجَم

یا در اندیشه خوب و بَدَش باشم.

نمی خواهم بدانم دوستم می دارد یا نه.

می خواهم بروم با آنکه دوستش می دارم.  

************************************** 

ترا من چشم در راهم شباهنکام

 

که میگیرند در شاخ «تلاجن*» سایه ها رنگ سیاهی

 

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛

ترا من چشم در راهم.

 

شباهنگام، در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،

 

گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم؛

 

ترا من چشم در راهم. 

**************************************  

 

راستی 

 

دیشب خواب صورتی دیدم  

 چه خواب قشنگی 

 

 

چقد خوبه هستی 

بهترین