امروز آفتابی و گرم بود
اولش سرمام بودها
ولی
گرم گرم شدم
چون از گرمای محبتت بهم دادی
روز خوبی بود
یه خاطره ی خوب
چقد خوبه هستی
میخواستم از بهار بنویسم
ولی سردم شد
اینم واسه امروز
چند خط
حس نوشتن نبود امروز
۲ عکس گذاشتم
یه نظر خوندم
)کاش میشد آنقدر دورشوم که خاطره شوم(
نمیدونم
واسه من که خاطره بازم نظر خوبی نبود
یه حس غریب بهم داد
حس یه سکوت مطلق
حس یه نگاه بدون پلک زدن
حس سرد دور شدن
حس احساس کردن یه قطره اشک سرد
سردم شد
سرد
سرد
سرد
نزدیک به یخ زدن
اینم از امروز
شاید فردا آفتابی باشه
حرفاتم مثل خودت قشنگن
مثل یه دریا قشنگی
راستی
قند و چربی نمک زندگین دیگه
منم که با نمک
تازه با نمک ترم دارم میشم
ولی
هم قند هم چربی رو دیگه تحریم کردم
از این بهتر میشه !
وراستی
ما کجا و لطف و صفا کجا
اگرم لطف و صفایی هم هست
از لطف وجود و صفای باطن خودته عزیزترین
منم که شاگردم
تا کی بتونم حق استادم رو بدم
راستی
گفتم به آرزوهام زنده ام
این لطف و صفای اندکم جز همون آرزوهاست
اگه یه روز تموم بشه منم تمومم
راستی
(چقد راستی میگم)
حرفام اغراق نیست ها
واسه من که حقیقته
مثل حقیقت صفا و لطفت
بازم چقد خوبه هستی
نازنین
زیباترین
تا همیشه
بهترین
سلام
صبحت بخیر
روز خوبی داشته باشی
یادش بخیر
هر صبح واست میفرستادم
البته الانم واست میفرستادم
ولی یه جور دیگه بهت میرسه
آرزوی همیشگیمه
آرزوی سلامتیت
شادیت
+
یه دنیا آرزو های خوب
راستی
به آرزوهام زنده ام
آرزوهای خوبم
که همیشه تو یه گوشش بودی
البته یه گوشه نه
همش بودی
یاد حرف همیشگیم افتادم
(چقد خوبه هستی)
خاطرت در خاطرم بهترین خاطره هاست
مواظب گنجم باش