شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آنچنانکه درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال ِپریدن عقاب را
حتی اگر نباشی ، می آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

بهار را باور کن

 

 

باز کن پنجرهها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند
تشنگی با جگر خاک چه کرد
هیچ یادت هست
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد
هیچ یادت هست
حالیا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
 با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
خاک جان یافته است
 تو چرا سنگ شدی
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن

یه تفال

 

 

 

هواخواه توام جانا و می​دانم که می​دانی
 
 که هم نادیده می​بینی و هم ننوشته می​خوانی


 

ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
 
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

سلام

سلام تنفس نسیم صبحگاهی 

 

سلام عطر حضور گلهای شقایق 

 

سلام ابر سفید امید تو آسمون آبی دلم 

 

سلام حس نهفته عاشق بودنم 

 

سلام بهانه ی همیشگی دلم 

 

سلام بهترینم 

                                                            صبحت بخیر و شادی 

 

روز خوبی داشته باشی + لحظات خوب 

 

مثل همیشه دلم تنگه 

یاد خاطرات میکنه 

 

خوب و سالم و شاد باشی 

 

 

ددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد

 

سلام

الایاایهاالساقی ادرکاساوناولها
که عشق آسان نموداول ولی افتادمشکلها 

 

روز خوبی بود 

 

نمیدونم چی بگم 

نمیدونم درست میگم؟ 

 

میگم  

 

حرف قدیمی 

 

یه جاده 

یه مسیر 

من و تو 

 

مسافر این جاده 

جاده دنیا 

 

به با هم بودن داریم سفر میکنیم و میگذریم از این جاده 

 

جادمون جاهای مثبت داره . جاهای منفی داره 

 

ولی  

 

انسان به نظر من به یه + زندست 

 

باید واسه +ها زندگی کنه 

 

آخه - که همیشه اذیت میکنه 

 

حالا 

 

ما که داریم زندگی میکنیم و همسفر شدیم 

 

باید با مثبت های جادمون بریم جلو 

 

تا همیشه و خوب بریم 

 

سفرمون خوب باشه 

 

نمیدونم چقد حرفام درسته 

 

شایدم این پنجره ی دید من بدجوره 

 

شاید واقعیت یه داستان دیگه واسمون داره 

 

ولی اعتقادم به اینه که دچار احساسات مثبتی شدم که حتی فکر گذشتن از اونا  

میتونه واسم رنج آور باشه و دوستم نداره یه سر سوزن منفی این مثبتها رو اذیت کنه 

 

دوست دارم واسه یه دونه مثبت خودم زندگی کنم 

حتی اگه راضی بشم به رویاهام 

 

ببخشم اگه حرف ناجوری ناخواسته زدم 

 

دددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد واسه همیشه