-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 بهمنماه سال 1393 09:15
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1393 08:21
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1393 08:31
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1392 09:59
سلام،سرماخورده ام، اسپند برای اسفند دود میکنم ، انگار مرگ باران فرا میرسد ، مغزم کارنمیکند،در دریای پرطلاتم گذر زمان غرق شده ام و آرام غواصی میکنم ، اگر به تحویل بهار برسم آرام میشوم ، با بهار ، عطر یار ، ، ، ، ، ، ، بیکار بودی پی دیدار بودی بخبر
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 دیماه سال 1392 02:00
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 آذرماه سال 1392 23:24
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 آذرماه سال 1392 23:15
سلام بانو.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 شهریورماه سال 1392 16:42
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 شهریورماه سال 1392 18:00
-
زندگی مثل طلوع آفتاب است
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1392 16:05
زندگی مثل طلوع آفتاب است! از بالای تپه مارون- مهاجران- که پایین می امدیم؛ ده روشن شده بود. سرشاخه های صنوبرها در طول نایه-نهر میان چشمه تا مدرسه- برق می زدند. در کنار قبرستان ده، که همسایه قبرستان ارامنه روستای حمریان بود، فاتحه خواندیم. پدر بزرگم ایستاده بود. انگشت اشاره اش رو به سوی قبرستان ارامنه بود، برای آن ها هم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 شهریورماه سال 1392 10:11
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 شهریورماه سال 1392 10:11
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1392 20:55
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 شهریورماه سال 1392 16:32
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392 01:36
-
اندکی شعر
سهشنبه 22 مردادماه سال 1392 14:23
1 *انتظار* شب که می نشیند روی دوش زمین ماه که می کند سروری در دل گنبد مینا چشمهایی هم هست همیشه منتظر، دوخته به اندیشه آمدنت در تصور لحظه های پر شوخ وصال و در همین حال ریز ریز می گرید 2 *آرام بگیر* در تو در توی ذهنم در رفت و آمدی چه می شود "تو" را بیا و برای یکبار هم که شده دست بردار از کولی گری بیا و بچش...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 مردادماه سال 1392 15:02
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 مردادماه سال 1392 00:40
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 مردادماه سال 1392 00:40
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 09:44
غروب بود نبودی چقدر بد شده بودم شبیه قطعه زمینی که بی سند شده بودم فرار کردم واما نداشت فایده هر چند که بی حضورتو زندانی ابد شده بودم نگاه ساحل ودریا به اشک ممتد من بود که جذب بازی دنیای مستند شده بودم به چشم فاصله لبخند عنکبوت نشسته از این که مثل نگاهی که می تند شده بودم نمی شود نبخواهم چقدر تنگ تو باشد دلم که فلسفه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 تیرماه سال 1392 22:52
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 13:19
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 17:42
-
نوشتن
شنبه 8 تیرماه سال 1392 16:46
-
سلام
سهشنبه 28 خردادماه سال 1392 17:29
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 17:22
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 16:12
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 21:10
تو فکر یک سقفم یک سقف بی روزن یک سقف پا برجا...محکم تر از آهن سقفی که تنپوش هراس ما باشه تو سردی شبها لباس ما باشه سقفی اندازه قلب من وتو واسه لمس تپش دلواپسی برای شرم لطیف آینه ها واسه پیچیدن بوی اطلسی زیر این سقف با تو از گل... از شب وستاره میگم از توواز خواستن تو...میگم و دوباره میگم زندگیمو زیر این سقف با تو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 17:25
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 08:52