ازغم خبری نبوداگرعشق نبود
دل بودولی چه سوداگرعشق نبود؟
بی رنگ ترازنقطه موهومی بود
این دایره کبوداگرعشق نبود
ازآینه هاغبارفراموشی را
عکس چه کسی زدوداگرعشق نبود؟
درسینه هرسنگ دلی درتپش است
ازاین همه دل چه سوداگرعشق نبود؟
بی عشق دلم جزگرهی کورچه بود؟
دل چشم نمیگشوداگرعشق نبود
ازدست تودراین همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بوداگرعشق نبود؟
سلام
پ رسید عزیزم
اما وقت دیر بود
به امید دیدار
اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری...
بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !
« دکتر علی شریعتی »
سلام
بازم اول هفته
البته هفته آخر سال
امروز بالاخره بارون اومد
کاش هر روز بباره
راستی وقت داشتی خبری بده
سالم و شاد باشی
د د