شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

س

ازغم خبری نبوداگرعشق نبود
دل بودولی چه سوداگرعشق نبود؟
بی رنگ ترازنقطه موهومی بود
این دایره کبوداگرعشق نبود
ازآینه هاغبارفراموشی را
عکس چه کسی زدوداگرعشق نبود؟
درسینه هرسنگ دلی درتپش است
ازاین همه دل چه سوداگرعشق نبود؟
بی عشق دلم جزگرهی کورچه بود؟
دل چشم نمیگشوداگرعشق نبود
ازدست تودراین همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بوداگرعشق نبود؟
 

 

سلام 

 

پ رسید عزیزم 

 

اما وقت دیر بود 

 

به امید دیدار 

 

اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟

          

           کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟

            

                            چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

 

آری...

 

بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !

 

 

« دکتر علی شریعتی » 

 

 

سلام  

 

بازم اول هفته 

 

البته هفته آخر سال 

 

امروز بالاخره بارون اومد 

 

کاش هر روز بباره   

 

راستی وقت داشتی خبری  بده

 

سالم و شاد باشی 

 

د د 

 

 

یک سال

عجب - وب هم یکساله شد - ٣٦٥ روز گذشت - باآرزوی گذشتن روزهای خوب و خوش - - - د د

آخر هفته

سلام - صبحت بخیر و شادی - این هفته هم تموم شد

آدم ها

امان ... _ امان از آدمای جورواجوری که خوبی رو فقط در خودشون می بینن و بدی رو به راحتی بین بقیه تقسیم می کنن _ امان از این آدمای اطراف که خیلی چیزها رو می بینن اما انگار که ندیدن و براحتی انکار هم می کنن و حتی اونجوری دلشون می خواد می بینن_ امان ، امان ، امان و عجب _ عجب از من بین این آدما ، بین اینهمه انرژی منفی که ساکت دارم به اون یگانه دنیای دوست داشتنی خودم فکر می کنم و خدا رو شکر می کنم واسه اینجور آدما و حرفای اونجوریشون زره ای ارزش قائل نیستم و جوری زندگی میکنم که اونا حسرت بخورن ، نه من