چه لحظه ایست لحظه خاموشی
لحظه ای که می خواهد با سکوت از اعماق وجودم بروز کند اما به حنجره ام که میرسد با دیوار بغض
برخورد می کند و در گلویم باتلاق سکوت می شود
چه لحظه ایست لحظه خاموشی
لحظه ای که چشمان خیس از اشک به داد می رسد و اندکی آرام میگیری
چه لحظه ایست لحظه خاموشی
آن هنگام که تمام وجودت می شود فکر
فکر چگونه رسیدنم به این لحظه
لحظه خاموشی
چه لحظه ایست لحظه خاموشی
آن هنگام که سرتاسر دریای دلت گرفته می شود و هیچ چیز نمی تواند این گرفتگی را باز کند
چه لحظه ایست لحظه خاموشی
آنجا که پیاپی در تمام لحظات بعدی کپی می شود
راستی
چه سخت است فرار از این لحظه ،فرار به یک لحظه خوب
چه لحظه ایست لحظه خاموشی
آن هنگام که پس از آغاز به خواب می روی و پس از بیدار همچنان می بینی لحظه ها لحظه خاموشی اند
راستی
آیا در چهره پیداست رسیدن به لحظه خاموشی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من هم معذرت می خواهم از رسیدن به لحظه خاموشی
از حس اذیت کننده ، مزاحم بودنم
و تو ببخش به رسم بخشش بزرگترها
غمی غمناک
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چه قدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به
دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است
سلام
روزت بخیر و شادی و البته (ایشاله که بارونی )
حال و احوالم خوبه و البته (۱۰۰٪ به حال و احوال شما بستگی داره خوشبختانه )
حالا حال و احوال شما چطوره ؟
شنیدم مهلت ثبت نام تمدید شده تا ۲۰/۱۱/۱۳۸۹
هر امری بود در خدمتم و باز هم البته (هر امری باشه ها )
خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ مخلصیم دیگه
راستی یه لوح فشرده واست تهیه کردم ایشاله د میسر شد تقدیم کنم
و راستی...
هیچی
فقط ددددددددددددددددددددددددد