شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

عکس

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مرور خاطره

به جان دوست که ازروزگارخسته شدم
ازاین زمانه بی اعتبارخسته شدم 
 

خوش است گام زدن دردیاربی دیوار
زکوچه های کج این دیارخسته شدم 
 

طلایه دارسحررابگوشتاب شتاب
که ازدرنگ شب انتظارخسته شدم 
 

حصاری قفس تنگ وتارتن تاکی
کجاست روزنه ای کزحصارخسته شدم 
 

زبس به شانه کشیدم مرور خاطره را
زماه وسال وتموزوبهارخسته شدم 
 

بیا رویم به جایی که یارهرجایی است
که ازقداست قرب نگارخسته شدم 
 

میان ماوتودیگرمیانه ای نبود
توشورشعر ی ومن ازشعارخسته شدم 
 

زغیردوست بریدم پای دل ارفع
که ازعلائق ناماندگارخسته شدم

کلمات

دلتنگی - خستگی - خواب - خواب دیدن - خاطرات - خواب خاطرات - دوست داشتن - محبت - گریه - زمانه - روزگار - دل - دیدار - راز - بی حالی - آرزو - سلامتی - سلام

بسکه لبریزم ازتو،میخواهم بدوم درمیان صحراها سربکوبم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها آری آغازدوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگرنیندیشم که همین دوست داشتن زیباست

ن

بیحالم - خسته ام - بازم نمیدونم - یه جوری شده این دنیا