شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

شرحی بر زمانه

بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش***وآن سوخته رامحرم اسرار نهان باش

قصه دل

سلام 

 

دلم گرفته 

 

دلم از هوا ، آسمون ، زمین ، دنیا ............................. گرفته 

 

 

دلم واسه همه چی تنگ شده  

 

واسه همه چی 

 

واسه روزای گرم بهار و تابستون 

 

واسه گلهای شقایق بارون خورده 

 

اصلا" دلم واسه یه قطره بارون خیلی تنگ شده 

 

 

دلم برای تو هم تنگ شده  

 

 

نمی دونم 

 

 

راستی 

 می توان آیا به دل دستور داد؟

 

دست عشق از دامن دل دور باد!
می توان آیا به دل دستور داد؟
می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود، ایست!
باد را فرمود، باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد

ددددددددددددددددددددد

سلام 

 

ناراحت نشدم 

 

دلم گرفت 

 

نمی دونم 

 

گفتی از خودت بگو 

 

از دلم واست گفتم  

 

خودمم ... 

 

 

 

 

 

دلم گرفته ای دوست 

هوای گریه با من

دل من

دل من دیر زمانی است که می‌پندارد
«دوستی» نیز گلی است
مثل نیلوفر و ناز
ساقه ترد ظریفی دارد
بی‌گمان سنگ‌دل است آن‌که روا می‌دارد
جان این ساقه نازک را
دانسته
بیازارد!
در زمینی که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار
هر سخن، هر رفتار
دانه‌هایی است که می‌افشانیم
برگ و باری است که می‌رویانیم
آب و خورشید و نسیمش «مهر» است
گر بدان‌گونه که بایست به بار آید
زندگی را به دل‌انگیزترین چهره بیاراید
آن‌چنان با تو در آمیزد این روح لطیف
که تمنای وجودت همه او باشد و بس
بی‌نیازت سازد، از همه چیز و همه کس
زندگی، گرمی دل‌های به هم پیوسته است
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است
در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای نهادت نو زیده است هنوز
دانه‌ها را باید از نو کاشت
آب خورشید و نسیمش را از مایه جان
خرج می‌باید کرد
رنج می‌باید برد
دوست می باید داشت !
با نگاهی که در آن شوق برآرد فریاد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دل‌هامان را
مالامال از یاری، غم‌خواری-
بسپاریم به هم
بسراییم به آواز بلند
شادی روی تو
ای دیده به دیدار تو شاد-
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه
عطر افشان
گل‌باران باد!
«فریدون مشیری»

د

دلم گرفت  

 

به یادداشتی از تو چیزی اضاف نکردم که جدید بشه 

 

ببخش اگه میزارم توی وب  

 

دلیل خاصی هم ندارم 

 

 

 

   

 

سلام

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.